براي گذر از عصراطلاعات و ورود به دنياي آينده مي بايستي كودكان را توانمند ، خلاق ،ارتباط گر و مسلط به فناوريهاي جديد روز تربيت كرد ،آن چنان كه داراي انگيزش بالا بوده و از شوق زندگي كردن برخوردارباشند تا بتوانند در دنياي پررقابت و پيچيده آينده تاب تحمل داشته و موفق شوند.
اگر كودكان ما براي آينده تربيت نشوند ، جوانان آينده ما در يك رقابت سخت دچار شكست شده وبا از دست دادن اعتماد به نفس خود به مشكلات رواني دچار خواهند شد و آنگاه ممكن است شاهد افتادن آنان در دام آسيب هاي اجتماعي باشيم و چه بسا در آينده با موجي از عارضه هاي رواني در سطح جامعه روبرو شويم .
براي لحظه اي در گوشه اي بنشينيم و چشمان خود را ببنديم و به دنيايي كه در آن زندگي مي كنيم بيانديشيم.
سرعت و شتاب زندگی و پديد آمدن تحولات شگفت انگيز از ويژگيهاي عصر حاضر است و هر لحظه اتفاقي جديد در حال وقوع است و اين اتفاقات همچون حلقه هاي زنجير به يكديگر متصل بوده و از دل زمان خارج مي شوند . توليد علم و دانش چنان سرعتي به خود گرفته است كه باراني از اطلاعات بر روي سر انسان ها فرو مي ريزد .
شبكه اينترنت كه ريشه هاي گسترده فناوري اطلاعات را تشكيل مي دهد با سرعتي شگفت انگيز به پيش مي رود و هر نقطه اي از كره زمين را تحت سيطره خود در مي آورد و هر لحظه مغز يك انسان را به هزاران انسان ديگر مرتبط مي كند و بدين وسيله او را در ميان سيلاب اطلاعات رها مي سازد . اگر تا دو دهه پيش به آدمي مي آموختند كه چگونه به كسب اطلاعات و گردآوري آن بپردازد .اكنون در پي آنند كه به انسان بياموزند که چگونه سدي بسازد تا از يورش سهمگين اطلاعات خود را ايمن سازد و تنها از آن ميزان اطلاعات كه نياز واقعی اوست بهره مند شود.
امروزه نوزادان متولد مي شوند تا بتوانند آينده را مديريت كنند و اين رسالت سنگين بر عهده ماست تا آنان را براي آن دوران آماده نماييم.
دوراني كه انسان بايد علاوه بر زندگي در محيط در حال تغيير ، بتواند خلاقانه بيانديشد و با ايجاد افكار نو به حل مشكلات بپردازد و با هنرمندي سكان كشتي زندگي خويش را در اين درياي متلاطم به پيش ببرد .
حال تصور كنيد فردي ساعت ها در حال نقاشي كردن است و به دور از هياهوي دنياي امروز ، در تخيل خود سير مي كند و گويي ذهن او در درياي آرام درون ، قلابي را رها ساخته و ساعت ها به دنبال یافتن چيزي تازه در دل اين درياست .در اين ميان ممكن است پرنده ذهن او به آسمان پرواز كند و در جستجوي خالق خويش به سير و سياحت بپردازد و يا در دل اعماق درياي وجود به جستجوي درون خود بپردازد و هر لحظه تجربه اي كسب كند و در اين ميان چه بسا اولين جرقه هاي خلاقيت پديدار شده و زمينه ساز افكار نو گردد. هنر قادر است شرايطي را فراهم كند كه آدمي بتواند به دور از هياهو در ميان زيباييها سير كند و بدين وسيله به آرامش برسد و در كنار آن عميق تر بيانديشد.
كودكان امروز، نيازمند هنرند تا در آينده با كمك آن بتوانند بهتر انديشه نمايند.
براي پي بردن به اهميت هنر در بروز خلاقيت بهتر است تعريفي از خلاقيت داشته و سپس به بيان ويژگيهاي فرد خلاق بپردازيم .
تعريف خلاقيت
بيان تعريفي جامع از خلاقيت كار سختي است و صاحبنظران تعاريف مختلفي ارائه كرده اند شايد ساده ترين تعريفي كه بتوان از خلاقيت داشت عبارت است از : ” خلاقيت عبارت است از اينكه فردي فكري نو و متفاوت ارائه دهد .”
“استيفن رابينز ” خلاقيت را به معناي توانايي تركيب انديشه ها و نظرات در يك روش منحصر به فرد با ايجاد پيوستگي بين آنان بيان مي كند .
” گيلفورد ” دانشمند آمريكايي خلاقيت را با تفكر واگرا ( دست يافتن به رهيافت هاي جديد براي مسائل ) در مقابل تفكر همگرا ( دست يافتن به پاسخ ) مترادف دانسته است. افرادي كه تفكر واگرا دارند در فكر و عمل خود با ديگران تفاوت دارند و از عرف و عادت دور شده و روش هاي خلاق و جديد را به كار مي برند . برعكس كساني كه از اين خصوصيت برخوردار نيستند تفكر همگرا دارند و در فكر و عمل خود از عرف و عادت پيروي مي كنند .
ويژگي هاي فرد خلاق
مهم ترين ويژگيهاي يك افراد خلاق به شرح زير است :
-انگيزه بالايي براي پيشرفت دارند
-آنها كنجكاو و جستجوگرند
-در انجام كارها داراي پشتكار و انضباط هستند
-انگيزه فراواني براي كسب دانسته ها و تجربيات جديد دارند
-شوق فراوان براي زندگي كردن دارند
-زيباپسند بوده و علاقمند به آثار هنري هستند
-مي توانند بر روي ديگران بسيار تاثير گذار باشند
-داراي قوه تخيل (فعال ) بالايي هستند
-ميل به استقلال دارند و از اينكه همرنگ جامعه باشند مي پرهيزند و در مواردي كه دستورهايي بر خلاف ميل و يا اعتقادات خود دريافت كنند به سرپيچي از آنها تمايل نشان مي دهند
-در زندگي كمتر جزيي نگر هستند
-پيچيدگي در امور را بر سادگي ترجيح مي دهند
-روحيه اي طنزگونه دارند و از شوخ طبعي برخوردارند
-تمايل به انجام كارهايي دارند كه با ريسك توام است
-افراد خلاق كارها را به خاطر لذت و رضايت بخشي انجام مي دهند و كمتر تحت تاثير عوامل بيروني نظير شهرت ، پول و يا تاييد ديگران كار مي كنند
-گرايش به سادگي و ايجاد نظم دارند
-در انجام تصميم گيرها انعطاف پذيرند
-مسائل پيچيده را به مسائل ساده ترجيح مي دهند
-آنها تمايل دارند كه احساسات و هيجانات خود را صريح بيان كنند.
افراد خلاق از هوشي بالاتر از حد متوسط برخوردارند
– به موضوعاتي توجه مي كنند كه ديگران به آن توجه نداشته اند
-در مواردی آنها براي يك مسئله مي توانند چندين راه حل داشته باشند
اگرچه تمامي عوامل فوق در يك فرد خلاق ممكن است وجود نداشته باشد اما مي توان بيان داشت اين ويژگيها ممكن است در افراد خلاق بيشتر ديده شود
حال با توجه به تعاريف بيان شده در مي يابيم كه هنر بواسطه ويژگيهاي زير مي تواند زمينه ساز خلاقيت در انسان باشد :
1-هنر آدمي را وادار مي كند كه تجربيات جديدي كسب كند و آن را به ديگران منتقل كند و اين خود سرآغاز تبادل انديشه و ظهور افكار نو خواهد بود و به گفته ارنست ديمنه از پايه گذاران آموزش و پرورش فرانسه ، هنگامي كه انسان افكار و تجربيات جديد خود را به ديگران منتقل مي كند و از ذهن خود خارج مي كند باعث شود همچون حلقه اي از زنجير عمل كند كه با كشيدن آن به بيرون از ذهن باعث بيرون آمدن افكار جديد تري مي شود و اين اقدام سبب به فعال نمودن مغز براي انديشيدن بیشتر مي شود.
2-هنر كمك مي كند ذهن آدمي در فضايي آرام بخش و با آزادي سير كند، كاوش نمايد و چيزهاي جديد كشف كند و انديشه هايي بروز دهد كه تجربه نشده است . اصولا هنگامي كه ذهن انسان در فضايي ناآرام بسر مي برد و دچار تضاد ها ،نگراني ها و دغدغه هاي فراوان است بخش زيادي از انرژي مغز براي مقابله با اين نابساماني ها به هدر مي رود و در نهايت خسته و درمانده مي شود وهنگامي كه ذهن خسته است عمق تفكر بسيار نزول مي كند و انسان قادر به انديشيدن عميق نيست و تنها در هنگام كاركردن ، تمايل دارد كه كارهاي تكراري كه نيازمند تفكر نيست را به انجام رساند و اگر اين عارضه در يك جامعه گسترش يابد مي توانيم حدس بزنيم تا چه حد مردم تمايل خواهند داشت براي انجام امور تفكر كنند و فعاليت هاي خود را با عقل و انديشه پيش ببرند.
3-هنر زمينه ساز انگيزش است و انسان را وادار به حركت مي كند . انساني كه با انگيزش بوده و هدفمند به پيش مي رود ،خلاقيت او را همچون دوست برای رسیدن به هدف یاری خواهد کرد.
4-هنر با خلق زيبايي ها به مغز انسان آرامش مي بخشد و شرايطي را پديد مي آورد كه سلول هاي مغزي در فضايي به دور از هياهو و نگراني انديشه نمايند،چراكه محيط پر استرس و نگران كننده ، براي سلول هاي مغزي مخرب است.
5- هنر مي تواند آدمي را به درون خويش هدايت نمايد و اگر انسان در اين ميان خويش را بشناسد و رسالت و هدف بزرگي را براي خود كشف نمايد ، باعث ايجاد تحولي در انسان مي شود كه زمينه ساز انگيزش دروني بوده و اين خود پيش زمينه خلاقيت در انسان خواهد بود.
6-هنر بهره گيري از قوه تخيل فعال را در انسان تقويت كرده و اين خود مي تواند زمينه ساز افكارنو شود .بسياري از اختراعات بزرگ برگرفته شده از تخيل ذهن بزرگاني است كه در گذشته اين اختراعات را در ذهن خود تصور كرده بودند و سپس توسط ديگران به عمل تبديل شده است .
7-هنر زمينه ساز جستجو گري انسان به سوي خالق خويش است كه اين مي تواند سرآغاز رشد اخلاق و شكل گيري خلاقيت مثبت و اثربخش در انسان باشد .بطور مسلم خلاقيت زماني براي بشر قابل ارزش خواهد بود كه ثمره هاي آن براي انسان نيكبختي و سعادت در پي داشته باشد
8- هنر زمينه ساز ثبت تجربيات بشر است ، تجربيات ثبت شده بشر مهم ترين چيزها براي واداركردن انسان ها به تفكر است و رشد تفكركردن سرآغاز دست يابي به افكار نو و بروز خلاقيت خواهد بود.
9-مغز از دو نيمكره تشكيل شده است .دو نيمه مغز شبيه يكديگر بوده و هماهنگ با هم عمل مي كنند . فعاليت هايي نظير رياضيات ،زبان و ارتباط كلامي ، منطق،بررسي و تجزيه و تحليل و نويسندگي در نيمه سمت چپ مغز انجام مي شود و فعاليت هاي نظير تصور و تجسم ، شناخت رنگ ، موسيقي ،وزن و آهنگ ، خيالات و آرزوها بر عهده نيمه راست مغز است . هرگاه انسان بتواند از دو نيمه مغز استفاده كند كارايي مغز بطور فوق العاده اي افزايش خواهد يافت . نود درصد مردم با سمت چپ مغز خود فكر مي كنند بسياري از دانشمندان با بهره گيري از هنر تلاش كرده اند نيمه راست مغز خود را فعال نگهدارند و به همين علت لازم است كه با بهره گیری از هنر قابليت هاي مغزي خود را افزايش دهيم
10-..هنر دارای تاثيرات درماني بر روي بدن انسان دارد كه با بهره گيري از آن مي توان به درمان بعضی عارضه ها پرداخت و یا از بعضی مشکلات پيشگيري نمود و اين خود سبب سلامت جسم و مغز مي شود.روانكاوان معتقدند هنر از نظر عاطفي موجب كاهش احساس خشم و نفرت و پرخاشگري در كودك مي شود و خلق آثار هنري مي تواند باعث تقويت اعتماد به نفس در كودك شود . بكار گيري روش هاي درماني نظير نمايش درماني ، قصه درماني ، هنر درماني ،كاربرد موسيقي در درمان بيماران مضطرب و افسرده در حال افزايش است .
تولد نوزاد ، آغاز آموزش هنر
هنگامي كه فرياد نوزادي به هنگام تولد به آسمان مي رود ، گويي فرياد مي كشد كه چرا از يك مكان آرام بخش به دنيايي قدم گذاشته است كه شگفت انگيز و پيچيده و تاحدي نا امن است . او در اين هنگام نيازمند آغوش گرم مادر است تا در شب هنگام با صداي لالايي او به خواب رود. لالايي هاي مادر كه با آهنگي دلنشين خوانده مي شود ،اولين تاثير گذاري هنر بر روي جسم و روان كودك است .اين شعرهاي آرام بخش كه نسل اندرنسل منتقل شده اند ، تاثير خوبي در سخن گفتن و رشد مغز كودك دارد و از اين زمان تا زماني كه وي به مهدكودك مي رود شامل دوراني است كه كودك در خانه و در كنار والدين در حال يادگيري و آموزش است .
در آموزش چهار عامل نقش مهمي دارند كه عبارتند از :
معلم با انگيزه
آموزش گيرنده با انگيزه
محتوي آموزشي مناسب
فضاي آموزشي مناسب
حدود پنج سال اول زندگي انسان كه در محيط خانه سپري مي شود جزو مهم ترين سال ها در شكل گيري شخصيت انسان محسوب مي شود , و اگر در اين سال ها بتوان هنر را به خوبي به كودك آموزش داد مي توان انتظار داشت كه هنر بتواند در شخصیت کودک تاثیر گذار باشد . براي مثال مي توانيم از خاطرات استفان جيگولد (Stephan J Gould) دانشمند معروف ديرينشناس ( (paleontologist كه در سال 2002 ميلادي درگذشت، ذكري به ميان آوريم كه در خاطرات خود گفته است : زماني كه پنجسال سن داشتم، از موزه تاريخ طبيعي ديدن كردم و آثار به نمايش گذاشته شده در اين موزه چنان در وجود من اثر گذاشت كه از همان زمان علاقهمند شدم كه يك دانشمند ديرينشناس شوم.
در خصوص اين دوران بايد بيان داشت كه چهار عامل آموزشي داراي شرايط زير هستند:
-مادر جزو با انگيزه ترين معلم هاي دنيا در خانه حضور دارد و مي تواند خود را وقف آموزش كودك نمايد
-كودك با انگيزه ترين آموزش گيرنده است و در اين دوران داراي چنان عطش يادگيري است كه اگر به خوبي بتوان از اين فرصت استفاده كرد بيشترين تاثر را مي توان بر شخصيت او بر جاي گذاشت و به گفته كريستين بوبن نويسنده فرانسوي :” بچه ها مثل دريانورداني هستند كه به هر نقطه اي كه نگاه مي كنند ،آنجا بيكران و وسيع است .
-محيط منزل : مكاني است كه اگر به خوبي براي آموزشدادن هنر به كودك آماده شده باشد مي تواند بر يادگيري كودك بسيار تاثير گذار باشد
محتوي آموزش : در كشور ما متاسفانه به علت ضعف درآموزش والدين ،مادر به مطالب و دانسته هايي كه به خوبي او را در آموزش هنر به كودك ياري نمايد دسترسي ندارد و بسياري از آموزش ها داده نمي شود و يا از طرفي بسياري از آموزش ها نيز غلط است و كمتر مادري را مي توان يافت كه بتواند در اين دوران به درستي كودك خود را از آموزش هنر سيراب نمايد . متاسفانه يكي از مهم ترين دوران هاي آموزشي به راحتي در كشور ما از دست مي رود و اين فرصتي است كه ديگر به دست نمي آيد و شايد بتوان گفت اين مهم ترين دوراني است كه مي توان آشيانه هنر را در وجود شخصيت انسان ساخت و مرغ هنر را براي يك عمر بر بالاي سر انسان رها كرد تا هميشه در كنار او باقي بماند.
متاسفانه ما در گذشته نتوانسته ايم هنر را در اعماق وجود مردم خويش همچون گنجينه اي ارزشمند قرار دهيم تا با بهره گيري از آن محيطي زيبا براي خود پديد آورند و اين نشان دهنده ضعف آموزش هنر در سطح كشور است و مي بايستي آموزش هنر در دوران كودكي ونوجواني جدي گرفته شود تا در سال هاي آينده تاثيرات آن را در كشور خود شاهد باشيم .
حال اين سوال مطرح است كه در كشور كدام مرجع مسووليت تدوين محتوي آموزشي و سياستگزاري براي آموزش والدين در خصوص هنر را پذيرفته است تا با يك آموزش نظام مند بتوان از اين دوران طلايي بهترين استفاده را نمود.
موارد زير براي بهره گيري از اين دوران در عرصه آموزش هنر به والدين پيشنهاد مي شود:
1-راه اندازي يك مركز تخصصي ويژه جهت حضور صاحبنظران در عرصه هنر و تعليم و تربيت كودك به منظور انجام بحث هاي تئوريك و تدوين محتوي آموزشي و ثبت و طبقه بندي و آرشيو تجربيان داخل و خارج از كشور و در نهايت تدوين محتوي آموزشي جهت استفاده در كشور
2-ايجاد آموزشگاههاي هنري كه درآنجا با برگزاري كارگاههاي آموزشي ، والدين در عرصه آموزش هنر به كودك آموزش ببينند
3-برگزاري دوره هاي آموزشي تخصصي براي كارشناسان و پژوهشگران
4-انتشار يك نشريه هنري ويژه آموزش هنر به كودك به زبان ساده و توزيع سراسري در سطح كشور براي عموم مردم
5-تدوين كتاب هاي آموزشي نحوه آموزش هنر به كودك و توزيع گسترده در سطح كشور
6-برگزاري مسابقات آموزشي براي والدين به صورت سراسري در سطح كشور به منظور فرهنگ سازي هنر و آموزش جامعه و اهداء جوايز برای جذب مردم
7-برگزاري كنگره هاي تخصصي به منظور ثبت تجربيات در زمينه آموزش هنر به كودك
8-فعال سازي سايت هاي اينترنتي در خصوص آموزش هنر به كودك
9- حمايت جهت فعال شدن سازمان هاي غير دولتي در خصوص آموزش هنر به كودك جهت جذب والدين علاقمند جهت حضور و تبادل نظر با يكديگر
10-تهيه منابع صوتي تصويري براي آموزش جامعه برای ارائه در صداو سيما
دوره پیش دبستانی
كودك پس از دوران پنج سالگي وارد مهد كودك مي شود و درآنجا در كنار كودكان آموزش مي بيند و اين دوران نيز چون در سنين پنج تا شش سالگي است جزو دوران هاي طلايي شكل گيري شخصيت كودك است و از حساسيتهاي خاصي برخوردارست . در خصوص چهار عامل آموزشي بايد به نكات زير اشاره كنيم
1-آموزش دهنده : مربي در مهد كودك اگرچه انگيزشي همچون مادر ندارد ، ولي علاقمندي و مهارت او مي تواند بر كودك بسيار تاثير گذار باشد .
2- آموزش گيرنده :كودك اگرچه به جايي قدم مي گذارد كه همچون محيط خانه گرم و صميمي نيست ، اما وارد محيطي مي شود كه ويژگيهاي منحصر به فردي دارد و آن حضور تعداد زيادي كودك است كه اگر به درستي مديريت شوند مي تواند انگيزش خوبي در كودك ايجاد نمايد زيرا فرصتهاي زيادي براي بازي وكارهاي گروهي در اين مكان وجود دارد و هنر می تواند شروعی برای تشویق کودکان به کارهای گروهی باشد .
3-محتوي آموزشي: به علت آنكه مهد كودك ها تحت نظر سازمان هاي دولتي قرار دارند در اينجا محتوي آموزشي مشخصي وجود دارد .مهم ترين هدف هايي كه در مراكز پيش دبستاني توسط آموزش و پرورش مدنظر است به شرح زير است:
-خلاقيت
-درك زيباييها و پرورش احساس زيبايي شناسي
-پرورش حواس به ويژه شنوايي و بينايي
-دقت و تمركز
-كنجكاوي و جستجو گري
-مهارت هاي شناخت رنگ ، شكل، اندازه و جهت
در اين رابطه نبايد آزادي كودكان را به هنگام انجام فعاليت هاي هنري محدود كرد تا كودك بتواند خواسته ها ، تمايلات ، افكار و احساسات خوشايند خود را بيان كند و اين نيازمند مربي با انگيزه و فضاي آموزشي مناسب به همراه امكانات و ابزار هنري است ، در غيراينصورت قرار دادن كودكان در مكان هاي كوچك و نشستن در كنار هم بصورت تنكاتنگ و آن هم در يك فضاي نازيبا و به دور از طبيعت به همراه مربي بي انگيزه ، اين احتمال خواهد رفت كه كودك از آموزش هنر بهره اي نبرد . در حال حاضر ضروري است كه مراجع متولي امر با انجام پژوهش بررسي نمایند كه در حال حاضر وضعيت آموزش هنر در مراكز پيبش دبستاني در چه وضعيتي بسر مي برد تا با رفع نواقص ، بتوان در اين خصوص فعاليت هاي آموزشي هنري را ساماندهي نمود و اگر نتوانيم اين مرحله مهم آموزشي را به خوبي مديريت كنيم دومين فرصت طلايي آموزش هنر به كودكان را نيز براي هميشه از دست داده ايم .
دوران دبستان
در دوران دبستان ، كودكان هنر را بيشتر با نقاشي كردن تجربه مي كنند. در اين دوران با سوالات زير روبرو هستيم كه مي تواند در خصوص آموزش هنر ما را واردار به تفكر نمايد كه آيا آموزش هنر به شکل کنونی قوه خلاقيت دانش آموز را رشد مي دهد و يا سبب تقليد گرايي در او مي شود . مهم ترين سوالات به شرح زير است :
1-آيا معلمان دبستان در زمينه آموزش هنر به كودكان از آموزش هاي لازم برخوردارند؟
2-آيا شيوه هاي آموزش بر اساس آخرين يافته هاي روز مد نظر قرار گرفته است ؟
3-آيا دانش آموزان با ورود به اين دوره درسي از انگيزش كافي برخوردارند و از درس هنر لذت مي برند؟
4- معلمان دوره ابتدايي تا چه حد به اهميت هنر در زمينه ايجاد خلاقيت در كودك شناخت دارند ، آيا ممكن است كه اين درس را به عنوان گذران وقت تلقي كنند؟
5-آيا در مدارس كارگاههاي آموزشي هنر وجود دارد و يا كودكان بايد به صورت فشرده در كنار هم بنشينند و تقليد گونه يك نقاشي بكشند؟
6-آيا كودكان براي كسب نمره به جاي اينكه از تخيلات و تجربيات خود براي نقاشي استفاده كنند ، ترجيح مي دهند كه والدين آنها يك نقاشي براي آنها بكشد ؟
7-والدين تا چه حد از آموزش هاي لازم برخوردارند كه همگام با مدرسه در آموزش هنر به كودكان تلاش نمايند تا ميان آموزش هاي ارائه شده در مدرسه و خانه تضادي رخ ندهد ؟
در اين دوران ،كودكان مرحله مهمي از زندگي خود را طي مي كنند ، اگر آنان تحت نظر يك مربي كارآزموده قرار گيرند كه به آنان كمك كند كه آزادانه قوه تخيل خود را بكار گيرند ، مي توانند با خلق آثار هنری به رشد فکری خود کمک کنند و از طرفي باعث مي شود انسان به ماهيت دروني كودك پي برده و شناخت بيشتري به دست آورد و همين ويژگيها سبب گرديده كه بسياري از هنرمندان بزرگ دنيا از جمله پيكاسو ، كله و ماتيس بطور عميق تحت تاثير بيان كودكانه قرار گرفته و شيوه هاي جديدي را در نقاشي ارائه نمايند و همچنين هنرمندان بزرگ دنیا از جمله پیکاسو ، كله و ماتیس تحت تاثیر بیان کودکانه قرار گیرند
آيا در دوران دبستان با آموزش هاي ارائه شده زمينه هنر باعث رشد خلاقيت را در كودكان شده است يا اينكه آنان را به سوي تقليد گرايي هدايت كرده و قوه خلاقيت آنان را از بين برده ايم؟
گمان نمي رود كه شيوه آموزشي ما در مدارس ابتدايي در زمینه باعث رشد خلاقیت در کودکان شده ایم یا اینکه آنان را به سوی تقلید گرایی هدایت کرده و قوه خلاقیت آنان را از بین برده ایم ؟ گمان نمی رود که شیوه آموزشی ما در مدارس ابتدایی در خصوص هنر توانسته باشد در بروز خلاقیت کودکان موثر باشد.سرانه آموزشی پایین است که اجازه هزینه کردن و تجهیز مدرسه برای آموزش هنر در تمامی ابعاد را نمی دهد.
هنردر دوران دبستان بيشتر در نقاشي خلاصه مي شود و اگر كودكي نيز بتواند از آموزش های بیشتر و متنوع تر هنری برخوردارشود به واسطه تمكن مالي و آن هم در محيط بيرون مدرسه است كه اين موضوع بحث جامعه شناسي در خصوص عدالت در آموزش هنر را بيان مي كند كه هنر مي بايستي براي تمامي اقشار جامعه در دسترس قرار گيرد و تنها محدود به افراد خاصي نشود تا تاثيرات آن در تمامي جامعه پديدار شود.
يكي از مشكلاتي كه صاحبنظران در روند توسعه كشور ايران به آن اشاره مي كنند ، ضعف در انجام فعاليت هاي گروهي است كه باعث مي شود افراد در دل گروه علاوه بر شكوفا شدن خلاقيت خود بتوانند با بهره گيري از حمايت جمع به اهداف دست يابند . متاسفانه در گذشته ما نتوانسته ايم با آموزش هاي لازم اعضای جامعه خود را براي انجام فعاليت هاي گروهي موفق تربيت كنيم و اين خود به يك معضل اجتماعي بدل شده و افراد در سنين بزرگسالي قادر به كار جمعي نيستند و به همین خاطر احتمال شكست خوردن در رسيدن به اهداف براي آنان افزايش مي يابد .
بهره گيري از هنرهايي نظير نمايش خلاق كمك مي كند تا دانش آموزان بتوانند مسائل و موضوعات را از روي تجربه بشناسند.نمايش خلاق موجب رشد شخصيت ، پرورش عزت نفس مي شود و كودكان ياد مي گيرند كه چگونه كار گروهي كنند .آنها به نقش آفريني پرداخته و تخيل خود را بكار مي گيرند.
همچنين مي توانيم به تئاتر كودكان و نمايش كلاسي اشاره كنيم و متاسفانه در مدارس ما خبري از فعاليت هاي متنوع هنري نيست و به همین خاطر نتايج آموزشی حاصله تاثیر کمی در رشد خلاقیت کودکان خواهد داشت .
براي برطرف كردن اين نقاط ضعف مي توانيم روش ها ي ديگري را مورد بررسي قرار دهيم براي مثال مي توان به طراحي گردشگاههاي هنري پرداخت تا در آنجا كودكان در كنار والدين و مربيان كارآزموده هنر را درآغوش بگيرند.
اين گردشگاههاي هنري را مي توان بطور مشترك با همكاري شهرداريها،متوليان آموزش هنر و سازمان هاي غيردولتي علاقمند بر پا نمود .در اين مكان ها كودكان قادر خواهند بود خاك بازي كنند ، با گل چيزهاي مختلف خلق كنند ، رنگ آميزي كنند ، در نمايش هاي خلاق شركت كنند،آهنگ ها ي شادي بخش تولید کنند ، در فضاهاي سرسبز و زيبا گردش كنند و و با ديگر كودكان بازي كنند و از ديدن آثار ايجاد شده يكديگر لذت ببرند ، آنچنان كه قادر باشند در لحظاتي شيرين ذهن خود را به پرواز درآورده و با تجربه اندوزي به افكار جديد برسند و اين خاطره خوش را تا آخر زندگي با خود به همراه داشته باشند . در این مکان ها می توانند با مربيان علاقمند و دوستدار هنر بحث و گفت و گو كنند و با خريداري كتاب هاي جذاب ،هنر را به منزل خود ببرند .در همين اتفاقات است كه ممكن است جرقه خلاقيت در ذهن كودكان رخ داده و زمينه هاي يك تحول در وجودشان شكل بگيرد .اگر ما نمي توانيم از طريق مدارس خود هنر را به معناي واقعي آن به كودكان خود آموزش دهيم ضروري است كه با ايجاد چنين گردش گاههايي كه در بيرون شهرها مي توان ايجاد كرد ، فرصت دوستي ميان هنر و كودكان را پديد آوريم . در اين مكان ها هنرمندان و صاحبنظران با كودكان و والدين آنها پيوند مي خورند و نتايج آن رشد فرهنگ در كشور خواهد بود و چه بسا آثاري خلق شود كه باعث جذب گردشگران داخلي و خارجي به سوي اين مكان هاي شگفت انگيز شود و دور از ذهن نخواهدبود كه آثار كودكان بار ديگر بتواند بر روي هنرمندان تاثير گذار باشد و شاهد ظهور سبك هاي جديدي از هنر باشيم.
اين گفته انشتين را بخاطر داشته باشيم كه بيان داشت” نظريه نسبيت نمي توانسته در دوران بزرگسالي من شكل گرفته باشد،زيرا آدمي در بزرگسالي فرصتي براي انديشيدن به فضا و زمان ندارد، اينها چيزهايي است كه وقتي كودك بودم به آنها فكر كرده ام ”
امروزه كافي است گشتي در اينترنت بزنيم تا دريابيم كه در كشورهاي توسعه يافته سايت هاي فراواني راه اندازي شده است كه علاوه بر ارائه مطالب آموزشي براي معلمان ،والدين و دانش آموزان ، خود كودكان نيز به انتشار ديدگاههاي خود در مورد هنر پرداخته اند و ضروري است كه اين گونه اقدامات از طرف متوليان امور هنري عملي شود.
دوره راهنمايي و دبيرستان
كودكان با گذر از دوران دبستان به دوره راهنمايي قدم مي گذارند و با كتاب هنر ، به سوي يادگيري هنر پيش مي روند.
مهم ترين مشكلاتي كه در اين دوران وجود دارد عبارتند از :
-متنوع نبودن فعاليت هاي هنري در سطح مدرسه و خلاصه شدن در نقاشي و خطاطي و آن هم بدون وجود كارگاههاي هنري درسطح مدرسه
-تغييرات كند در به روزرساني كتب هنر همگام با تحولات در حال انجام در سطح دنيا
-بيگانگي والدين از نحوه درست آموزش هنر به نوجوان خود به خصوص كه اين دوران با سنين بلوغ مصادف است كه از حساسيت بالايي برخوردارست و آموزش در اين مرحله نيازمند درايت و هوشمندي است
-ضعف در انجام بازيدهاي هنري براي دانش آموزان و ناتواني موزه ها در ايجاد يك محيط بسيار جذاب به همراه ارائه آموزش هاي هنري لازم به دانش آموزان
كه در اين زمینه ضرورت انجام پژوهش هاي لازم به منظور شناسايي نقاط ضعف آموزش هنر به خوبي احساس مي شود تا در نهايت با تحول در نحوه آموزش هنر ، دانش آموزان بتوانند از اين فرصت جهت رشد خلاقيت خود بهره مند شوند.
با گذر از دوران راهنمايي ، دانش آموزان به دبيرستان و هنرستان ها راه مي يابند .شخصيت دانش آموزان در اين دوران تا حدي شكل گرفته است و مي توانيم نتايج آموزش هاي لازم را كه از بدو تولد كودك دريافت كرده است، مشاهده كنيم و از طرفي لازم است صاحبنظران روند آموزش هنر در اين دوران را مورد بررسي قرار داده و ارائه طريق نمايند تا استمرار آموزش فعاليت هاي هنري با نقصان روبرو نشود و سعي شود يك نظام مندي در آموزش هنر از زمان تولد تا دوره دبيرستان پديد آيد .
حال بايد اين سوال را از خود بپرسيم آيا دانش آموزان دبيرستاني ما داراي ويژگيهاي زير هستند ؟ تا بتوانند خود را براي قبول مسووليت در جامعه آماده نمايند
-آيا شوق به زندگي در آنان بالاست؟
-آيا از قدرت خلاقيت بالايي برخوردارند و در برابر مشكلات مي توانند با ذهن خلاق خود راه حل هاي جديد بيابند؟
-آيا آنان علاقمند به زيباييها هستند و دوست دارند كه محيط زندگي شخصي و اجتماعي خويش را زيبا كنند؟
-آيا آنها هدفمند بوده و با درايت آماده انتخاب رشته تحصيلي يا شغل مورد علاقه خود هستند؟
-آيا به آينده خوشبين بوده و داراي اعتماد به نفس بالايي هستند و باور دارند كه در برابر مشكلات شكست نمي خورند ؟
-آيا آنان آماده فعاليت هاي گروهي هستند و مي توانند به راحتي در گروه و در كنار ديگران تعيين هدف نمايند و با شكيبايي و انتخاب راهكارهاي مناسب به اهداف دست يابند؟
-آياآنان هنر را در زندگي شخصي خود استفاده مي كنند تا نيمه راست مغز آنان نيز فعال شده و كارايي مغز آنان افزايش يابد؟
-آيا به علت مانوس شدن با هنر ، لحظاتي از زندگي خود را به دور از هياهوي محيط زندگي اختصاص به يك فعاليت هنري كرده تا هم آرامش كسب كنند و هم لحظاتي به كاووش در درون خود بپردازند .؟
-آيا رفتاري صادقانه دارند و در برخورد با ديگران از رياكاري مي پرهيزند ؟
اگر پاسخ سوالات منفي باشد ما نيازمند يك بازنگري در نظام آموزشي خود از جمله آموزش هنر خواهيم بود.
در پايان بايد بخاطر داشته باشيم اگر مي خواهيم در دنياي حاضر زندگي كنيم بايد خلاق باشيم در غير اينصورت شرايط سختي پيش روي ما خواهد بود و اگر مي خواهيم نسل خلاقي تربيت كنيم بايد بپذيريم كه بايد خلاقانه وارد اين عرصه شويم و گرنه تنها با انديشه هاي تكراري ، اميدي به ايجاد تحول و خلاقيت نخواهد بود.
تهیه کننده: محمد نجاتی نسب
تایید کننده: سرکارخانم فاطمه دباغیان، معاونت